یا صاحب صبر
شب حرمان دل ما به سحر نزدیک است
روز برگشتن جانان ز سفر نزدیک است
در فراقش چه جگرها که نشد خون و نسوخت
چیدن حاصل خونهای جگر نزدیک است
ای به جان آمده از طول شب و سختی راه
قدمی پیش که پایان سفر نزدیک است
دور ای خار مغیلان که حرم شد پیدا
مرگ بر شام تباهی که سحر نزدیک است
دل هر جایی من قدر بدان امشب را
شب قدر است و دعایت به اثر نزدیک است
آفرینش همه را چشم به راه مهدی است
فجر تابیدن آن طرفه قمر نزدیک است
مهدی منتظر آمد که ز فیض نظرش
به نظر آمدن اهل نظر نزدیک است
جنبشی در همه ذرات جهان افتاده است
آن قیامت که خدا گفته مگر نزدیک است؟
دشمن از تیره دلی آمدن مهدی را
گر خطر خواند بگو وقت خطر نزدیک است
یاد آن شاعر عارف که «مؤید» فرمود
که ز شب هر چه برآید به سحر نزدیک است
سید رضا مؤید